معرفی کتاب

کتاب پیشنهادی ضربان بورس

کتاب پیشنهادی ضربان بورس:
در فیزیک کوانتوم تاکید براین نکته است که ذرات مادی از ذرات مادی بوجود نمی آیند. دانشمندان به آن پدیده غیرمادی که ماده را تولید میکند “انرژی” میگویند.درواقع این انرژی غیرمادی همان ذره ای را تولید کرده است که امروز “من” هستم.این مرحله را تحول و جهش از انرژی به ماده نام گذاری کرده ام.من آن ذره بسیار کوچک پروتوپلاسم انسان را که اولین ذره انسانی من بوده است به عنوان بخشی از یک نوع نیرویی میدانم که به سوی تکامل میرود وابتدا به یک جنین،سپس نوزاد،کودک و یک انسان کامل و بالغ تبدیل شده است.
تمام این تحولات درذات آن انرژی مولد قرار داشتند که تبدیل به یک ذره میکروسکوپی و سرانجام به من تبدیل شده است.فیزیک مدرن برغیر مادی بودن ژن تاکید دارد،بدان معنی که همه چیز از خدا یا توسط خدا خلق میشود و هرچه خلق میشود مصلحتی در پی دارد.علم فیزیک ،متافیزیک یا علم ماورالطبیعت چنین نتیجه گیری میکنند که ما از چیزی خلق شده ایم که شکل ،اندازه،آغاز و جسم ندارد.همه ما موجودات غیرمادی هستیم که هویت الهی داریم و درعین حال از زندگی موقت انسانی برخورداریم..بزرگترین درس دراین سفر فلسفی این است که بدانیم هویت اصلی ما هویتی الهی میابشدکه ابدی است و تابع تولد و مرگ نیست.پس با توجه به اینکه وجود ما ذره ای از وجود خدا است باید شبیه به اصل خود باشیم(نمونه باید شبیه اصل و کل خود باشد)
من عالم معنا را به ۲سفرمجزا توصیف میکنم: سفراول ،سفرازروح مطلق غیر مادی و تبدیل به ماده است و سفردوم ،حرکت ازیک جزء کوچکتر ازاتم است تا لحظه تولد.
سفر از عدم تا ماده :
من به این نتیجه رسیده ام که همه چیز انرژی است و همه پدیده ها در جنبش و ارتعاش هستند فقط درجه ارتعاش آنها متفاوت است،هرچه ارتعاش پدیده ای شدیدتر باشد آن پدیده به عالم معنا یا عدم نزدیکتر است.و درک اینکه ما از کجا آمده ایم راحت تر میباشد.صدای پرندگان ،نوری که باآن اشیاء را میبینیم ،افکارمان و قلمی که دردست من است همه آنها نوعی انرژی هستند و بالاترین انرژی که همیشه به ما قدرت میدهد ،انرژی عشق است. عدم یا عالم ملکوت و عشق مترادف هستند.خداوند عشق است و تنها حقیقت مطلق عشق میباشد. جسمی که ما درآن زندگی میکنیم توسط انسان خلق نشده بلکه مخلوق خداست.خلق کردن و آفرینش کار خشنی نیست بلکه عمل مطلوب ،لطیف و لذت بخشی است.به نظر نمیرسد که کار خداوند با ترس ،عصبانیت ،سرزنش،شرمندگی،اضطراب و یانفرت همراه باشد.لذا باید به هرنحوی شده عشق بورزیم اما ما به هربهانه ای ازهویت اصلی خویش فاصله میگیریم.هرفکری که عاری از عشق و محبت باشد ازهویت و اصالت مانیست. هرعملی که توام با عصبانیت ،انتقاد،تاسف،ترس،اضطراب و خشونت باشد،عملی است عاری از عشق و عاری از شناخت خدا و خودمان.
اولین نقطه وجود تا تولد:
دریک لحظه فوق العاده و شگفت انگیز که به اندازه یک میلیاردم ثانیه طول کشیده است ما از عدم به هستی پا گذاشته ایم. یک ذره پروتوپلاسم انسان که از اتم نیز کوچکتر است از عالم ملکوت پا به عرصه هستی گذاشته است و تمام آنچه که برای سفرما یعنی حیات ما مورد نیاز بود فراهم گشت بدون اینکه ما نقشی دراین زمینه داشته باشیم.ویژگی اصلی این سفر نه ماهه تسلیم است .آن ذره کوچک یعنی ما چیزی درمورد جمع کردن مال،کسب شهرت یا آرزوها و رویاها و جاه طلبی ها نمیدانست،فقط وجود داشت و تسلیم و تابع قدرت ناپیدایی بود که هستی را اداره میکرد.اما به جای اینکه درحالت تسلیم باقی بمانیم گرفتار یک سری باورهایی شدیم که آرزوها و جاه طلبیها را برتسلیم و رضایت ترجیح دادیم و از خویشتن خویش دور شدیم بیتاب و بیقرار و سرگشته گشتیم.
زندگی رویایی یا زندگی در عالم توهم…
پس از تولد، ما روند تسلیم و رضایت خودراادامه ندادیم و مورد استقبال والدین ،فرهنگ و عده ای افراد خیرخواه قرارگرفتیم که مذهب ؛تعلیم و تربیت ؛کسب و کار و منافع مربوط به خودمارا به ما عرضه کردند.سوار بر ارابه آموزشی شدیم و دوره آموزشی کسی شدن را فراگرفتیم.یاد گرفتیم آرزوهایی داشته باشیم از هیچ چیز به همه چیز،ازهیچ کس به همه کس ،ازیگانگی و یکتایی به جدایی و دوگانگی برسیم.و ازهویت الهی خود دور و هویت کاذب خود را باور کنیم.
۶ عامل یا عنصر تشکیل دهنده منیت یا هویت کاذب ازین قرار است:
۱ – شخصیت من داشته های من است:
وقتی به این دنیا آمده ایم هیچ چیز نداشتیم و هنگام رفتن هم چیزی با خود نخواهیم برد.اما درطی زندگی ازهمان آغاز تولد یاد میگیریم هرچه بیشتر جمع کنیم و داشته باشیم مهمتر و باارزشتر هستیم.داراییهایمان برما حاکم میشوند و ارزش و هویتمان را تعیین میکنندو اگر مورد تهدید قرارگیرند یا ازبین بروند افسردگی میگیریم یا حتی خودکشی میکینم.درحالی که شخصیت ما ربطی به داشته هایمان یا حتی وضع جسمانی مان ندارد هریک ازما تجلی خداوند است. به قول لائوتسو :آنچه بدست میآوریم بیشتر باعث ناراحتی و رنج ما ست تا آنچه را که ازدست میدهیم.
۲ – شخصیت من شغل من است:
منیت ما اینگونه شکل میگیرد که یاد میگیریم که میتوانیم با انجام یکسری کارها یا بهتر انجام دادن آن کارها ازبقیه توجه دیگران را جلب کنیم .یاد میگیریم که انسان بودن ما به این نیست که هستیم بلکه به این است که کاری انجام میدهیم.و ارزش انسانی ما به این بستگی دارد که چکاره هستیم و نسبت به دیگران چقدربیشترداریم نظام آموزشی ما برموفقیتها و دستاوردهای ما تاکید و این باور رادرما تقویت میکند که هرموفقیتی برای انسان یک ارزش تلقی میشود،اما واقعیت این است که شخصیت ماکارمان نیست،دستاوردهایمان نیست،سوابق تحصیلیمان هم نیست.اگردرتمام زندگی هیچ کار مهمی نکنیم غیرازاینکه سعی کنیم انسانی الهی باشیم رویای خود را تحقق بخشیده ایم و باارزش هستیم.
۳ – شخصیت من همان چیزی است که دیگران درمورد من فکر میکنند:
عزت نفس ناشی از باورهای مثبتی است که مادردرون خود نسبت به خودمان داریم نه تایید دیگران.اما آموزش های غلط باورهای غلطی را جذب میکند که به ما میگوید ارزش ما همان چیزی است که دیگران نسبت به ما فکر میکنند.اگر قرارباشد که دیگران ماراتایید کنند یا نظر آنها شخصیت مارابسازد دراین صورت ما باید مطابق نظر آنها خودرابسازیم و یا نظر خود را مطابق نظر آنها تغییر دهیم.وقتی این کار به طور ناخودآگاه هرروز هرماه و هرسال تکرار میشودنتیجه این میشودکه ما هویت کاذب کسب میکنیم که اساس آن منیت است و اتصال خود به هویت اصیل خود را فراموش میکنیم.
۴ – من غیر ازدیگران هستم:
منیت بازبراساس آموزش ها و باورهای غلط به ما میگوید ماازدیگران متمایز هستیم.من زیباتر،باهوش تر،زرنگ تر،دقیق تر و..هستم.وقتی این طرزفکر با تعصب زیاد شکل میگیرد به دنبال آن خواهیم بود که برتری خود را نسبت به دیگران ثابت کنیم .بنابراین دائما درحال جنگ و ستیز برای پیروزی بردیگران هستیم.
۵ – من ازهرچیزی که درزندگی کم دارم جدا هستم:
منافع منیت دراین است که باور کنیم چیزهایی وجود دارند که مادرزندگی نداریم .میخواهد ما مبارزه کنیم هدف تعیین کنیم به کمبودها فکر کنیم رقابت کنیم بجنگیم و درنهایت به یک تلاشگر ناراضی تبدیل شویم زیرا روش زندگی منیت اجازه نمیدهد که به آرامش برسیم و اززندگی درلحظه ارزشمند حال لذت ببریم.
۶ – من هویت الهی ندارم:
دراین قسمت منیت آن قدربرما تاثیر میگذارد که ما با این باور که هویت الهی نداریم رفتارمان هم رنگ و بوی خدایی نخواهد داشت.وقتی همه انسانها به خدایی باور داشته باشند که ساخته دست منیت آنهاست زندگی آنها به طور تاسف باری تحت تاثیرقرار میگیرد.آرزوی ثروت بیکران دارند ،به نام خدا جنگ و کشتار راه می اندازند،هرکسی را بخواهند عفو میکنند ، و میل به انتقام دارند.این خصوصیات خدایی است که توسط منیت انسانها خلق میشود و این میشود دنیای اکنون ما.
به سوی عالم معنا…
همان طور که گفته شد منیت اصراردارد که ما طمع داشته باشیم و دائم به دنبال چیزهای بیشتر درزندگی باشیم ؛ورد زبان منیت کلمه بیشتر است.مال بیشتر،دستاورد بیشتر،جایگاه بالاتر،پیروز ی بیشتر و…تلاش بی پایان با این تصور باطل که سرانجام به هدفم خواهد رسید. ما ابتدا به منیت اجازه تسلط برزندگی میدهیم ،اما زمانی فرا میرسد که هر کسی متوجه میشود نفوذ و تسلط منیت کاملا اشتباه و نامطلوب است واین آموزه ها برای دوران میانسالی و شامگاهی زندگی ما بی ثمر و نامناسب خواهد بود. ذهن دچار چالش میشود و با تمام تلاشها و پیروزی ها احساس شادی و آرامش نمیکنیم .به تدریج ممکن است صدای وجدان خودرا بشنویم که میگوید:آیا زندگی فقط یعنی همین؟هدف اصلی زندگی چیست؟اصلا زندگی یعنی چه؟ما میتوانیم با جایگزینی آموخته های درست به جای آموزه ها و باورهای غلط منیت ،آمادگی لازم برای تحول و داشتن زندگی هدفمند را کسب کنیم.وین دایر به ۷ مورد برای رسیدن به نقطه تحول را بیان میکند:
۱ – به جای تسلط بردیگران و حق به جانب دانستن خود الویت اول زندگی را عدم تعارض و درگیری با دیگران بدانیم.
۲ – درمقابل همه انسانها احساس مسئولیت داشته باشیم و آگاه باشیم که منشاء همه ما یکی و مقصد همه ما نیز یکی است.
۳ – به آگاهی شعوری خود توجه کنیم تا به حواس پنجگانه خود.
۴ – ارتباط آگاهانه با خداوند را بخشی از زندگی هدفمند بدانیم .
۵ – به معجزاتی که در دنیای طبیعی و درخلقت اتفاق می افتد توجه کنیم و زندگی خود را با طبیعت هماهنگ کنیم به جای مهار کردن و تاثیر برطبیعت.
۶ – در پی فرصت باشیم تا دیگران را ببخشیم.
۷ –انگیزه زندگیمان رعایت اصول اخلاقی ،داشتن آرامش ، کیفیت زندگی، صداقت و کمک و توجه به دیگران باشد.
هفت مورد وجه تمایز بین زندگی رویایی منیت و زندگی هدفمند را میتوان تا چندین برابر ادامه داد.چه بخواهیم چه نخواهیم نمیتوانیم با شخصیت دروغین خود که همان منیت است راه درست را تشخیص دهیم.برای تشخیص تحول و رسیدن به آن باید آنرا فراگرفت .
تحول ویژگیهایی دارد از جمله شگفتی:قبل از وقوع یک امر یک شکست یا عدم موفقیت وجود دارد شکستها،چالشهای بزرگ و حتی کوچک درزندگی مقدمه و پیش درآمد تغییر نگرش ما است درواقع شرایط رفتن به سوی موفقیت را فراهم میکند و این یک قانون جهان شمول است.ویژگی دوم تحول،زنده(مشخص و بدیهی) است؛وقتی هویت الهی ما فریاد میزند و مارا فرا میخواند علامت خطر و هشداری خلق میکند تا انسان را کاملا متوجه کند که چه رویدادی در حال وقوع است درواقع لحظه ی زنده ای خلق میکند که برای همیشه همراه ما باقی می ماند.ویژگی سوم تحول،عمیق است؛لحظات بزرگ ازعمق وجود ما بیرون میزند و تمام هستی و وجودمان را تحت شعاع خود قرار میدهد و درسراسر زندگیمان رخنه میکند.تجربه عمیق لحظه بزرگ مارادردنیای کاملا جدیدی وارد میکند ،بطوری که زندگی هدفمند جایگیزین زندگی رویایی ناشی از منیت میشود.و ویژگی آخر لحظه بزرگ ،پایداری است.این لحظه درضمیر ناخودآگاه ما تبدیل به تصویر زنده ای میشود که هرگز فراموش نمیشود و ازبین نمیرود ؛مانند دوش آب گرمی که دردرون انسان جاری است و تاثیر لطیف و عمیق آن تا ابد دردرون ما باقی میماند.تحول نظام ارزشی زندگی را دگرگون میکند و به زندگی انسان معنا و مفهوم میدهد.همان طور که کارل یونگ میگوید:آنچه در صبحگاه زندگی ما مهم بوده است درشامگاه زندگی پیش پا افتاده خواهد بود وآنچه در صبحگاه زندگی حقیقت داشته است درشامگاهان اشتباه از آب درخواهد آمد.
زندگی هدفمند…
هدف ما در این سفر یعنی حرکت از زندگی رویایی و زندگی پر از توهم به سوی زندگی هدفمند آن بوده است که به همان جایی باز گردیم که آغاز کردیم.دربدو تولد شخصیت و هویتی جعلی پیدا کردیم به نام منیت دوره ای از زندگی را به نحوی سپری کردیم تا خواسته های آن شخصیت جعلی را تامین کنیم.سپس تحول پیدا نمودیم ،تغییرجهت دادیم و آماده شدیم تا به سوی هدف و مقصد خود برگردیم.وقتی به زندگی هدفمند میرسیم دیگر برای پیروزی تلاش نمیکنیم ،برای تایید دیگران تلاش نمیکنیم،به دنبال کسب مال بیشتر نمیرویم،دست ازتعارض و ستیز برمیداریم و… تمام این خواسته ها دیگر برای ما جذابیتی ندارد و میفهمیم برای معنا بخشیدن به زندگی باید آگاهی معنوی خود را بال ببریم نه آگاهی مادی خود را.میاموزیم که افکار الهی داشته باشیم ونسبت به خودمان و موجودات دیگر عشق بی قید وشرط داشته باشیم به تمام موجودات زنده و هستی حرمت قائل شویم.میفهمیم که آنچه جهان هستی میخواهد این است که انسانها با صداقت ذاتی خود طوری زندگی کنند که به بهبود زندگی دیگران منجر شود.یادمیگیریم که با قدری تواضع و خدمت و حمایت به دیگران میتوان به زیباتر شدن جهان کمک کرد .به قول مادر ترزا:عشق به تنهایی باقی نمیماند و هیچ معنایی ندارد،عشق باید به مرحله عمل درآید و آن عمل خدمت است.و این یعنی تحول بزرگ : رها کردن منیت و بازگشت به عالم معناو هویت الهی خود.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا